مناقب حضرت زهرا(س)۳ - از ديدگاه روايات
مناقب حضرت زهرا(س)۱
علامه امینی
موضوع هفتم
موضوع هفتم مشترك بودن فاطمه سلام الله عليهاست با رسول اكرم (ص ) در مقام ركن بودن نسبت به على بن ابى طالب سلام الله عليه .
جابربن عبدالله چنين روايت مى كند، پيامبر اكرم (ص ) به على (ع ) فرمود: ((سلام عليك ابا الريحانتين ، اوصيك بريحانتى من الدنيا من قبل ان ينهد ركناك ، و الله خليفتى عليك ، فلما مات النبى (( ((صل الله عليه و اله ) قال على هذا احد الركنين الذين قال رسول الله . فلما ماتت فاطمة قال هذا الركن الثانى الذى قال رسول الله ))
((سلام بر تو، اى پدر دو ريحانه من ، يا على محافظت آن دو را به تو سفارش مى كنم ، قبل از آن كه هر دو ركن تو از بين برود، را بخدا مى سپارم كه او نگهدارنده توست ))
((جابربن عبدالله )) روايت را چنين ادامه مى دهد: ((پس از رحلت پيامبر اكرم (ص )، اميرالمؤ منين فرمود: اين بود يكى از آن دو ركن من ، كه رسول خدا مى فرمود: و اينك منهدم گرديد، و هنگامى كه فاطمه سلام الله عليها چشم از جهان فروبست ، على (ع ) فرمود:((اين بود همان ركن دومى كه بقول پيامبر اكرم (ص )، امروز از دست دادم ))
اين حديث را عده اى از علماء به اين شرح نقل كرده اند: ((حافظ ابونعيم )) در ((حلية الاولياء)) - ((حافظ، ابن عسا كرد)) در ((تاريخ شام ))- ((حافظ محب الدين طبرى )) در ((رياض )) و ((ذخاير)) - ((امام احمدبن حنبل امام حنابله )) - ((حافظ گنجى شافعى )) در ((كفايه )) - ((ابوالمظفر سبط ابن الجوزى )) در ((تذكره )) - ((حافظ سيوطى )) در ((جامع كبير)) و جمعى ديگر از دانشمندان و محققين .
در اينجا لازم است ، موضوع ركن بودن به على عله السلام را دقيقا بررسى كنيم كه آيا مراد از اين ((ركنيت )) چيست ؟ و حقيقت اين رتبه معنوى كه مقام بسيار والا و بزرگى است چگونه مى باشد.
آنچه مسلم است اين است كه در اين مقام ، هر معنائى كه درشان پيامبر اكرم (ص ) تصور شود عينا به همان گونه و به همان ترتيب درشان حضرت صديقه سلام الله عليها وارد است ، و به عبارت ديگر، حضرت زهرا عليها سلام در مقام ((ركنيت )) مثل و همانند پيامبر اكرم (ص )، و در اين منقبت همتا و شريك و برابر با رسول خدا(ص ) مى باشد.
يقينا مقصد از ركن على بودن ، اين نيست كه فاطمه عليها سلام ، اداره كننده امور خانواده و كدبانوى خانه و كاشانه على (ع )، و گرداننده چرخ زندگانى و آسايش بخش او و خاندان اوست ، زيرا كه اينها از وظايف حتمى هر زن مسلمان است .
مهم اين است و رمز عظمت زهراى اطهر(ع ) اينجاست كه با وجود آيه . ((الرجال قوامون على النساء)) كه موضع كلى مردان و زنان را نسبت به يكديگر معين مى نمايد، پيامبر اكرم (ص ) در يك مورد استثنائى ، حضرت صديقه (ع ) را ركن على (ع ) مى خواند، به همانگونه كه خودش را...
رسول خدا(ص ) به هر معنى و مفاد، و به هر نحو و كيفيتى كه ركن على (ع ) محسوب مى شود، فاطمه سلام الله عليها نيز به همان ترتيب ، به همان نسق ، و به همان وضع ، ركن مساوى و همتاى ديگر، در اين منقبت است .
در اينجا مى توان گفت كه اين ((ركن بودن به على (ع )) از مقام شامخ ولايت سرچشمه مى گيرد، و از شئون ولايت است كه هريك از آن سه وجود مقدس ، ركن دو نفر ديگر مى باشد، و اين موضوع امكان پذير نيست ، مگر اينكه فاطمه سلام الله عليها نيز در مقام ولايت همتا و همانند و برابر با پيامبر اكرم (ص ) و على (ع ) بوده باشد.
يعنى چنان كه رسول خدا(ص ) ركن ولايت ، اساس اسلام ، و اصل مودتى است كه خدا آنرا اجر نبوت قرار داده است ، حضرت زهرا عليهاالسلام نيز در اين شئون شريك ، برابر، و همتاى او است و به همين مناسبت پيامبر اكرم (ص ) مى فرمايد: ((لولم يخلق الله على بن ابى طالب ، ما كان لفاطمة كفو)) ((اگر خدا على ابن ابيطالب (ع ) را نمى آفريد، فاطمه (ع ) شبيه و نظيرى در عالم نداشت ))
در روايت ديگرى آن حضرت خطاب به على (ع ) مى فرمايد: ((لولاك يا على لما كان لفاطمه كفو على وجه الارض )) ((يا على (ع ) اگر تو نبودى ، فاطمه را بر روى زمين همانند و نظيرى نبود))
مقصود پيامبر اكرم (ص ) از ((كفو)) كه در اين روايات و احاديث ديگر، درشان حضرت زهرا(ع ) بكار برده است ، چيست ؟
آيا منظور آن حضرت ، كفو در مال ، همانند در فقر و غنى ، يا همتا در خلقت ظاهرى است ؟ بطور يقين نه ، بلكه مقصود، كفو و همانند در مقام ولايت ، و صفات و فضائل است .
بلى ، فاطمه عليهاسلام در شئون ولايت همتاى على (ع ) است ، همانگونه كه خود پيامبر اكرم (ص ) چنين است .
چنان كه رسول خدا(ص )، ركن ايمان ، ركن اسلام ، ركن توحيد، ركن منطق و بيان ، و ركن حقيقت و شرف انسان است ، و به همان معنى و مفهوم ، حضرت زهرا(ع ) و ائمه اطهار نيز ركن و اساس و اصل و پايه و بنيادند.
در زيارت مبعث ، على عليه السلام را به عنوان (ركن بودن ) چنين خطاب مى كنيم :
((وصل على عبدك و امينك الاوفى و ركن الاولياء و عماد الاصفياء)) ((على (ع ) كه ركن و پايه ستون و تكيه گاه جميع اولياء و اصفياء مى باشد، ركن و تكيه گاهش بفرمايش پيغمبر(ص ) حضرت صديقه سلام الله عليهاست .
در زيارت ششم ، حضرت اميرالمؤ منين (ع ) سيد الاوصياء و ركن الاصفيا ناميده شده است و در زيارت وارث حضرت اباعبدالله الحسين (ع ) چنين عرضه مى داريم :((اشهد انك من دعائم الدين و اركان المومنين )) و در زيارت عيد فطر و قربان : ((اشهد انك من دعائم الدين و اركان المسلمين و معقل المؤ منين ))
و در زيارت اربعين حسين عليه السلام : ((اشهد انك من دعائم الدين و اركان المسلمين ، و معقل المؤ منين )) و در زيارت جامعه كبيره : ((رساسة العباد، و اركان البلاد، و ابواب الايمان ))
آرى ، چهارده معصوم عليهم السلام همگى اركان توحيد و ايمان و اسلامند، و هر يك از آنان ركن است براى ساير معصومين (ع )، و حضرت صديقه سلام الله عليها در اين مقام ، نظير و همانند و همتاى رسول اكرم (ص )، ركن است براى اميرالمؤ منين سلام الله عليه .
حضرت صادق (ع ) در اين زمينه بيان روشن و واضحى فرموده اند: ((لولا ان الله عزوجل خلق اميرالمؤ منين ، لم يكن لفاطمة كفو على وجه الارض ، آدم فمن دونه )) ((اگر خداى عزوجل اميرالمؤ منين (ع ) را نمى آفريد، از اولين و آخرين فاطمه (ع ) را بر روى زمين نظير و همتائى وجود نداشت ))
على (ع ) و فاطمه (ع )، هر دو صاحب ولايت ، هر دو داراى مقام عصمت و طهارت و هر دو از اركان توحيد و ايمانند.
امام ششم به عبارت ديگرى مى فرمايد: ((لولا ان اميرالمؤ منين تزوجها لما كان لها كفو الى يوم القيامه على وجه الارض ، ادم فمن دونه ))
تشخيص ((ركن بودن )) و يا ((كفو وهمتا بودن )) بشرى با بشر ديگر، مطلبى است كه فهم انسان از درك آن عاجز و ناتوان است و تنها خداى تعالى (والله يعلم ما خلق ) كه از ضمائر مخلوقات خويش آگاه است ، مى داند و مى تواند معين كند چه كسى كفو و نظير و همانند كيست ، و همتاى هر موجودى در عالم كدام است .
لذا، اختيار فاطمه عليهاالسلام براى همسرى على عليه السلام ، يك انتخاب الهى است ، خداى تعالى خود براى زهراعليها سلام زوجى را كه كفو و همتاى اوست بر مى گزيند و در اين عقد آسمانى ، خود خطبه مى خواند، و شهود اين ازدواج مقدس ، پيامبر اكرم (ص ) جبرئيل و فرشتگان هستند، و بايد اين چنين باشد، زيرا جز خداى خالق يكتا چه كسى مى داند كفو و همانند زهرا(ع ) كيست ، زهرائى كه همتا ندارد و هيچ بشرى (جز على (ع )) شبيه و نظير او نيست .
در نتيجه همين جهل و نادانى و ناتوانى بشر در شناخت مقام شامخ زهرا عليهاسلام است كه مى بينيم ابوبكر و عمر نيز خواستار ازدواج با فاطمه عليهاسلام مى شوند، و پيامبر اكرم (ص ) در جواب آنان چنين مى فرمايد: فاطمه (ع ) از آن خداست ، و من در اين مورد هيچگونه اختيارى ندارم (الله يعلم ما - خلق )، و تنها خدا كه خالق زهراست مى داند كفو و همسر و زوج شايسته او كيست ، و من و دخترم اگر چه صاحب مقام ولايتيم ، ولى خدا تعالى بر من و او ولايت دارد و انتخاب و تعيين همسر فاطمه (ع ) امرى است خدائى .
موضوع هشتم
اشتراك حضرت صديقه سلام الله عليهاست با پدر و همسر و فرزندانش سلام الله عليهم در مجاز بودن استثنائى آنان به ورود و توقف در مسجد اكرم (ص ) در جميع حالاتشان .
مسجد پيامبر اكرم (ص ) نسبت به تمام مساجد امتياز خاص دارد، به اين معنى كه هر شخص جنب و نفساء و حائض مى تواند به هر مسجدى وارد شود و بدون توقف از آنجا عبور كند، ولى هرگز كسى مجاز نيست در حال جنايت و حيض و نفاس از مسجدالنبى (ص ) عبور نمايد و اين حكم على (ع )، فاطمه (ع )، و حسنين (ع ) مستثنى هستند آنان مى توانند در هر حالتى از مسجدالرسول (ص ) عبور كنند، و نه تنها عبور كنند، بلكه در آنجا ازدواج نمايند و يا در حال جنابت در آنجا توقف كنند، و حتى فرزندانشان در آن مكان مقدس و مطهر زاده شوند، و اين امتياز، مطلب بسيار مهم و فوق العاده و شايان دقت و بررسى است .
((حافظ سيوطى )) و ((حافظ نسائى )) از ((ابن عباس )) روايت مى كنند: قال رسول الله صلى الله عليه و آله ((ان موسى سال ربه ان يطهر مسجده لهارون و ذريته و انى سئلت الله ان يطهر للك و لذريتك من بعدك )) حضرت رسول (ص ) به اميرالمؤ منين (ع ) فرمود:
((موسى (ع ) از پروردگار خويش درخواست كرد كه مسجدش را براى هارون و ذريه او پاك و مطهر گرداند و من نيز اين مطلب را براى تو و فرزندانت از خدا خواستار شدم ))
روايت ديگرى به همين مضمون از اميرالمؤ منين (ع ) نقل شده است كه آن حضرت فرمود:
((اخذ رسول الله بيدى فقال ان موسى سال ربه ان يطهر مسجده لهارون و ذريته و انى سئلت الله ان يطهر للك و لذريتك من بعدك ))
اين روايت را ((حافظ بزاز)) - ((حافظ هيثمى ))- ((حافظ سيوطى )) - و ((حلبى )) در سيره حلبيه اش )) نقل كرده اند.
((حافظ بيهقى )) در ((سنن كبرى )) از پيامبر اكرم (ص ) چنين روايت مى كند كه آن حضرت فرمود: ((الا ان مسجدى حرام على كل حائض من النساء و كل جنب من الرجال ، الا على محمد و اهل بيته : على و فاطمة والحسن والحسين (ع )).
((آگاه باشيد، بدرستيكه ورود به مسجد من براى زنان حائض و مردان جنب حرام است مگر براى من و خانواده ام على ، فاطمه ، حسن و حسين و اين روايت را جمعى ديگر از علما نيز نقل كرده اند.
((بخارى )) در ((تاريخ كبيرش )) حديثى از ((عايشه )) نقل ميكند كه پيامبر اكرم (ص ) فرمود: ((لا حل المسجد لحائض و لا لجنب الا لمحمد و آل محمد)) ((ورود به اين مسجد (من ) به زنان حائض و مردان جنب حلال نيست مگر به محمد و آل محمد))
در روايت ديگرى كه جامعتر از احاديث قبلى است ، ((حافظ بيهقى )) مى نويسد كه حضرت رسول (ص ) فرمود: ((الا لا يحل هذا المسجد لجنب و لا لحائض الا الرسول الله (ص ) و على و فاطمه والحسن والحسين (ع )، الا قد بينت لكم الاسماء ان لا تضلوا))
((اى مردم آگاه باشيد كه ورود به اين مسجد (من ) براى اشخاص جنب و حائض حلا نيست مگر به رسول خدا و على و فاطمه وحسن و حسين ، توجه كنيد كه من اكنون يك يك اسامى آنان را ذكر كردم ، تا (بعد از من ) دچار اشتباه و گمراهى نشويد)).
در اينجا نكته مهم اين است كه پيامبر اكرم (ص ) با تعيين اسامى و مشخص نمودن افراد منظور، وگفتن نام پنج تن (ع ) بطور وضوح ، مى خواهند براى همگان كاملا روشن شود كه در اين مورد، مقصود از آل محمد(ص )، چه كسانى هستند، تا همانندشان نزول آيه تطهير عده اى مغرضانه نگويند (چنانكه جمعى از علماء اهل سنت گفته اند) مراد از آل محمد(ص ) زنهاى پيامبرند، و يا مقصود از آل هر مردى ، خانواده اوست كه در خانه اش با هم زندگى مى كنند، و با اين منطق و استدلال درست ، بخواهند براى افرادى يك منقبت از خود بتراشند، و فضائل مسلم آل محمد(ص ) را ناديده انگارند.
((قد بينت لكم الاسماء ان لا تضلوا)) يعنى اى مردم ، خوب توجه كنيد، فقط اين اشخاص كه من نام بردم مشمول اين فضليت هستند، و در اين مورد فريقين (شيعه و سنى ) هم راى و هم عقيده اند.
يك دسته ازعلماء عامه (سنى )، ضمن اينكه تصديق مى كنند در حكم مسجد النبى فقط پنج تن عليهم السلام استثناء شده اند، ولى مى گويند چون على (ع ) در خانه اش به مسجد پيامبر(ص ) باز مى شد، لذا در هر حالتى اجازه عبور از آن مسجد را داشته است .
جواب مسئله اين است كه اولا حق (اجتياز) عبور از مسجد را جايز مى داند، آنهم نه براى مسجد النبى (ع )، و نه اينكه ساكن شدن و يا جنب و حائض شدن در آنجا را .
ثانيا در خانه عده اى از اصحاب پيغمبر همانند خانه على (ع ) به مسجد النبى باز مى شد و اگر استدلال مذكور درست مى بود بايستى به آنها هم حق (اجتياز) عبور از مسجد داده مى شد، در صورتيكه مى بينيم ، پيامبر اكرم (ص ) دستور فرمود: تمام درهائى كه به مسجد باز مى شود بايد مسدود گردد و ورود و خروج همه افراد به خانه ها، بايد خارج از محوطه مسجد انجام پذيرد، مگر على (ع ) و اولاد على (ع ).
پس از ابلاغ اين فرمان الهى ، غوغائى برپا شد و عده اى بخدمت رسول خدا(ص ) آمدند و تقاضا مى كردند راهى بسوى مسجد داشته باشند. حتى جناب عباس عموى پيغمبر به آن حضرت عرض كرد: من حاضرم در خانه ام را ببندم ، ولى خواهش مى كنم ، اجازه دهيد دريچه اى بسوى مسجد داشته باشم ، ولى رسول اكرم (ص ) فرمود: اختيار بسته يا باز بودن در خانه ها بسوى مسجد، بدست من نيست ، و من از جانب خدا مامور ابلاغ اين حكم هستم و هرگز اجازه نمى دهم كه حتى يك دريچه بجانب مسجد باز باشد، و اين فضيلت مخصوص است به على (ع ) و خانواده او.
جمعى از دانشمندان اهل سنت كه قائل به اين خصوصيت هستند، چنين اظهار نظر مى كنند: علت اين كه على (ع ) و خانواده او مجازند از مسجد النبى در هر حالتى عبور، توقف و يا سكونت كنند و از ساير مردم استثناء شده اند، اين است كه شرايط اجراى حكم در آنان موجود نيست ، زيرا آنان پاك و مطهرند، نه جنب مى شوند و نه حائض و نفساء و از اين جهت است كه فاطمه سلام الله عليها را طاهره مطهره ناميده اند، و اين مطلب را از احاديثى كه از پيامبر اكرم (ص ) وارد شده ، استنباط كرده اند.
((قرغانى )) در ((اخبار الدول )) از ((عايشه )) چنين روايت مى كند: ((اذا اقبلت فاطمه كانت مشيتها مشية رسول الله ، و كانت لا تحيض قط، لانهاخلقت من تفاحة الجنة ))
((راه رفتن فاطمه (ع ) همانند مشى رسول خدا(ص ) بود، او هيچگاه مثل زنان ديگر ناپاكى ماهانه نداشت ، و اين پاكيزگى از سيبى است بهشتى كه مايه خلقت زهرا(ع ) بوده است )).
اين همان سيب بهشتى است كه خداى تعالى در شب معراج به حضرت محمد(ص ) هديه فرمود، و از آن نطفه مطهر فاطمه (ع ) منعقد گرديد. پيامبر اكرم (ص ) همواره سينه و دست و چهره زهرا(ع ) را مى بوسيد و مى بوئيد، و مى فرمود: ((يا فاطمه (ع ) هرگاه من مشتقاق بهشت مى شوم ، از تو بوى بهشت را استشمام مى كنم ، و عطر سيب بهشتى از تو بر مشامم مى رسد))
((عايشه )) كه خود، اين فرمايشات حضرت را شنيده است ، چنين استنباط و اجتهاد مى نمايد كه مطهر بودن فاطمه عليها سلام از ناپاكيهاى ماهانه زنانه ، به سبب آن سيب بهشتى است كه خمير مايه خلقت اوست ، و از حق نمى توان گذشت كه اجتهاد آن مخدره در اينجا صحيح بوده است .
((عايشه )) سخنش را چنين ادامه مى دهد: ((ولقد وضعت الحسن بعد العصر، و طهرت من نفاسها فاغتسلت وصلت المغرب و لذالك سميت الزهراء))
((هنگامى كه حسن بن على (ع ) از فاطمه (ع ) تولد يافت ، در همان ساعت زهرا(ع ) از نفاس پاك شد، غسل كرد، و نماز مغربش را بجا آورد، و بدين جهت است كه او را ((زهرا))ناميده اند.))
بلى ، هرگز معقول نيست كه همانند زنان ديگر، ناپاكى حيض و نفاس فاطمه عليها - سلام را از عبادت باز دارد، اومحبوبه خداست ، و بايد هميشه در حال حضور بوده ، و درگاه الهى ، حتى يك ساعت از وجود زهرا(ع ) نبايد خالى باشد.
((وقالت ام سلمة : ولدت فاطمة بالحسن فلم ارلها دما، فقلت يا رسول الله انى لم ارلها دما فى حيض ولا نفاس ، فقال صلى الله عليه و اله اما علمت ان ابنتى طاهرة مطهره لا يرى لها دم فى طمث ولا ولادة )) .
((ام سلمه مى فرمايد: بعد از اينكه حسن عليه السلام از فاطمه سلام الله عليها متولد گرديد، هيچگونه آثار حيض و نفاس در او مشاهده نكردم ، و موضوع را از پيامبر اكرم (ص ) سؤ ال كردم ، آن حضرت فرمود: مگر نمى دانى كه دخترم فاطمه (ع ) پاك و پاكيزه است ، و ناپاكى حيض و نفاس از او دور است .
اين حديث را ((حافظ محب الدين طبرى )) در ((ذخائر العقبى )) روايت كرده است .
((انس ابن مالك )) از مادرش چنين نقل مى كند: ((قالت مارايت فاطمه (ع ) دما فى حيض ولا نفاس )) ((من هرگز ناپاكى حيض و نفاس معمول زنانه را در فاطمه عليها سلام مشاهده نكردم ))
اميرالمؤ منين سلام الله عليه مى فرمايد: ((سئل رسول الله (ص ) ما البتول ؟ فانا سمعناك يا رسول الله تقول ان مريم بتول و فاطمه بتول ، فقال صلى الله عليه و اله : البتول ، التى لم ترحمره قط، اى لم تحض ، و ان الحيض مكروه فى بنات الانبياء))
((از پيامبر اكرم (ص ) سؤ ال شد، معناى بتول چيست ، اينكه از شما شنيده ايم كه مريم (ع ) و فاطمه (ع ) بتول بوده اند؟ رسول خدا(ص ) در جواب فرمود: ((بتول )) آن زنى را مى گويند كه هرگز آثار حيض و نفاس معمول زنانه در او مشاهده نشود، زيرا حالت حيض شدن در دختر پيغمبران مكروه مى باشد.
لغت ((بتل )) در زبان عرب معنى ((انقطاع )) را ميدهد، و در وجه تسميه حضرت صديقه سلام الله عليها بنام ((بتول )) علماى عامه (سنى ) احاديث مختلف يا مطالب گوناگون نقل كرده اند، از جمله ((ابن اثير)) چنين روايت مى كند: ((سميت فاطمه بالبتول : ((لانقطاعها نساء زمانها فضلا و دينا و حسبا))
((فاطمه عليهاسلام را به سبب انقطاع او از زنان ديگر ((بتول )) گفته اند، مقام او در فضل و شرف و حب و نسب و عوالم دينى از جمله بانوان عالم جدا و متمايز است ))
و در حديث ديگر مى نويسد: ((و قيل لانقطاعها عن الدنيا اى الله )) ((بتول آن كسى است كه دل از دنيا گسسته و به خدا دلبسته باشد)).
روايت شده است كه حضرت رسول اكرم (ص ) فرمود: ((يا عايشه (ياحمير) ان فاطمه ليست كنساء الادميين لا تعتل كما تعتلين )) ((اى عايشه ، بدرستيكه فاطمه عليهاسلام همانند ساير زنان نيست و هرگز آثار حيض و نفاس در او ظاهر نمى شود))
((قال عبيد الهروى فى الغريبين سميت فاطمة بتولا لانها بتلت عن النظير)) ((عبيد هروى )) در كتاب ((الغربين )) مى نويسد، فاطمه را از اين جهت بتول مى گويند كه منقطع النظير است ، بى مثل و مانند و بى همتاست .
حضرت باقر سلام الله عليه مى فرمايد: ((انما سميت فاطمه بنت محمد ((الطاهرة )) لطهارتها من كل دنس و طهارتها من كل رفث ، و ما رات قط يوما حمرة ولا نفاسا))
((به اين جهت فاطمه دختر پيامبر اكرم به (طاهره ) موسوم شده است كه خدا او را از جميع ناپاكيها و آلودگيها پاك و منزه گردانيده است و حتى يك روز آثار حيض و نفاس در او ديده نشده است ))
جمعى از دانشمندان از مطالب فوق چنين نتيجه گرفته اند كه همين پاك و منزه بودن فاطمه عليهاسلام علت مجاز بودن اوست (در همه حالات ) در نشستن و برخاستن ، خوابيدن و سكونت كردن در مسجد النبى .
((جساس )) فقيه بسيار بزرگوار كه يكى از بزرگان علماى حنفى در قرن سوم است در كتاب آيات الاحكام خودش چنين مى فرمايد: مجاز بودن پيامبر اكرم (ص )، على ابن ابيطالب (ع )، فاطمه (ع )، و حسنين (ع ) ((در جميع حالاتشان )) به ورود، نشستن ، خوابيدن ، و سكونت داشتن در مسجد النبى به سبب آيه تطهير است كه درشان آنان نازل شده است ، و در نتيجه نه تنها آغوش مسجد النبى ، بلكه تمام مساجد، هميشه و در هر حال ، بروى آن موجودات مقدس باز است .
پنج تن عليهم السلام كه از جميع آلودگيها و ناپاكيها منزه و پاكيزه اند مساجد همانند خانه هاى آنهايند، و خداى تعالى وجود مقدسشان را در احكام مسجد استثناء كرده است و به پيامبرش دستور داده است كه اين موضوع را به اطلاع امتش برساند، و اسامى يك يك آنان را اعلام نمايد، و هرگز كسى به هيچ بهانه اى نمى تواند به جمع آنان (در اين مورد) ملحق گردد.
ادامه دارد.................
موضوع هفتم مشترك بودن فاطمه سلام الله عليهاست با رسول اكرم (ص ) در مقام ركن بودن نسبت به على بن ابى طالب سلام الله عليه .
جابربن عبدالله چنين روايت مى كند، پيامبر اكرم (ص ) به على (ع ) فرمود: ((سلام عليك ابا الريحانتين ، اوصيك بريحانتى من الدنيا من قبل ان ينهد ركناك ، و الله خليفتى عليك ، فلما مات النبى (( ((صل الله عليه و اله ) قال على هذا احد الركنين الذين قال رسول الله . فلما ماتت فاطمة قال هذا الركن الثانى الذى قال رسول الله ))
((سلام بر تو، اى پدر دو ريحانه من ، يا على محافظت آن دو را به تو سفارش مى كنم ، قبل از آن كه هر دو ركن تو از بين برود، را بخدا مى سپارم كه او نگهدارنده توست ))
((جابربن عبدالله )) روايت را چنين ادامه مى دهد: ((پس از رحلت پيامبر اكرم (ص )، اميرالمؤ منين فرمود: اين بود يكى از آن دو ركن من ، كه رسول خدا مى فرمود: و اينك منهدم گرديد، و هنگامى كه فاطمه سلام الله عليها چشم از جهان فروبست ، على (ع ) فرمود:((اين بود همان ركن دومى كه بقول پيامبر اكرم (ص )، امروز از دست دادم ))
اين حديث را عده اى از علماء به اين شرح نقل كرده اند: ((حافظ ابونعيم )) در ((حلية الاولياء)) - ((حافظ، ابن عسا كرد)) در ((تاريخ شام ))- ((حافظ محب الدين طبرى )) در ((رياض )) و ((ذخاير)) - ((امام احمدبن حنبل امام حنابله )) - ((حافظ گنجى شافعى )) در ((كفايه )) - ((ابوالمظفر سبط ابن الجوزى )) در ((تذكره )) - ((حافظ سيوطى )) در ((جامع كبير)) و جمعى ديگر از دانشمندان و محققين .
در اينجا لازم است ، موضوع ركن بودن به على عله السلام را دقيقا بررسى كنيم كه آيا مراد از اين ((ركنيت )) چيست ؟ و حقيقت اين رتبه معنوى كه مقام بسيار والا و بزرگى است چگونه مى باشد.
آنچه مسلم است اين است كه در اين مقام ، هر معنائى كه درشان پيامبر اكرم (ص ) تصور شود عينا به همان گونه و به همان ترتيب درشان حضرت صديقه سلام الله عليها وارد است ، و به عبارت ديگر، حضرت زهرا عليها سلام در مقام ((ركنيت )) مثل و همانند پيامبر اكرم (ص )، و در اين منقبت همتا و شريك و برابر با رسول خدا(ص ) مى باشد.
يقينا مقصد از ركن على بودن ، اين نيست كه فاطمه عليها سلام ، اداره كننده امور خانواده و كدبانوى خانه و كاشانه على (ع )، و گرداننده چرخ زندگانى و آسايش بخش او و خاندان اوست ، زيرا كه اينها از وظايف حتمى هر زن مسلمان است .
مهم اين است و رمز عظمت زهراى اطهر(ع ) اينجاست كه با وجود آيه . ((الرجال قوامون على النساء)) كه موضع كلى مردان و زنان را نسبت به يكديگر معين مى نمايد، پيامبر اكرم (ص ) در يك مورد استثنائى ، حضرت صديقه (ع ) را ركن على (ع ) مى خواند، به همانگونه كه خودش را...
رسول خدا(ص ) به هر معنى و مفاد، و به هر نحو و كيفيتى كه ركن على (ع ) محسوب مى شود، فاطمه سلام الله عليها نيز به همان ترتيب ، به همان نسق ، و به همان وضع ، ركن مساوى و همتاى ديگر، در اين منقبت است .
در اينجا مى توان گفت كه اين ((ركن بودن به على (ع )) از مقام شامخ ولايت سرچشمه مى گيرد، و از شئون ولايت است كه هريك از آن سه وجود مقدس ، ركن دو نفر ديگر مى باشد، و اين موضوع امكان پذير نيست ، مگر اينكه فاطمه سلام الله عليها نيز در مقام ولايت همتا و همانند و برابر با پيامبر اكرم (ص ) و على (ع ) بوده باشد.
يعنى چنان كه رسول خدا(ص ) ركن ولايت ، اساس اسلام ، و اصل مودتى است كه خدا آنرا اجر نبوت قرار داده است ، حضرت زهرا عليهاالسلام نيز در اين شئون شريك ، برابر، و همتاى او است و به همين مناسبت پيامبر اكرم (ص ) مى فرمايد: ((لولم يخلق الله على بن ابى طالب ، ما كان لفاطمة كفو)) ((اگر خدا على ابن ابيطالب (ع ) را نمى آفريد، فاطمه (ع ) شبيه و نظيرى در عالم نداشت ))
در روايت ديگرى آن حضرت خطاب به على (ع ) مى فرمايد: ((لولاك يا على لما كان لفاطمه كفو على وجه الارض )) ((يا على (ع ) اگر تو نبودى ، فاطمه را بر روى زمين همانند و نظيرى نبود))
مقصود پيامبر اكرم (ص ) از ((كفو)) كه در اين روايات و احاديث ديگر، درشان حضرت زهرا(ع ) بكار برده است ، چيست ؟
آيا منظور آن حضرت ، كفو در مال ، همانند در فقر و غنى ، يا همتا در خلقت ظاهرى است ؟ بطور يقين نه ، بلكه مقصود، كفو و همانند در مقام ولايت ، و صفات و فضائل است .
بلى ، فاطمه عليهاسلام در شئون ولايت همتاى على (ع ) است ، همانگونه كه خود پيامبر اكرم (ص ) چنين است .
چنان كه رسول خدا(ص )، ركن ايمان ، ركن اسلام ، ركن توحيد، ركن منطق و بيان ، و ركن حقيقت و شرف انسان است ، و به همان معنى و مفهوم ، حضرت زهرا(ع ) و ائمه اطهار نيز ركن و اساس و اصل و پايه و بنيادند.
در زيارت مبعث ، على عليه السلام را به عنوان (ركن بودن ) چنين خطاب مى كنيم :
((وصل على عبدك و امينك الاوفى و ركن الاولياء و عماد الاصفياء)) ((على (ع ) كه ركن و پايه ستون و تكيه گاه جميع اولياء و اصفياء مى باشد، ركن و تكيه گاهش بفرمايش پيغمبر(ص ) حضرت صديقه سلام الله عليهاست .
در زيارت ششم ، حضرت اميرالمؤ منين (ع ) سيد الاوصياء و ركن الاصفيا ناميده شده است و در زيارت وارث حضرت اباعبدالله الحسين (ع ) چنين عرضه مى داريم :((اشهد انك من دعائم الدين و اركان المومنين )) و در زيارت عيد فطر و قربان : ((اشهد انك من دعائم الدين و اركان المسلمين و معقل المؤ منين ))
و در زيارت اربعين حسين عليه السلام : ((اشهد انك من دعائم الدين و اركان المسلمين ، و معقل المؤ منين )) و در زيارت جامعه كبيره : ((رساسة العباد، و اركان البلاد، و ابواب الايمان ))
آرى ، چهارده معصوم عليهم السلام همگى اركان توحيد و ايمان و اسلامند، و هر يك از آنان ركن است براى ساير معصومين (ع )، و حضرت صديقه سلام الله عليها در اين مقام ، نظير و همانند و همتاى رسول اكرم (ص )، ركن است براى اميرالمؤ منين سلام الله عليه .
حضرت صادق (ع ) در اين زمينه بيان روشن و واضحى فرموده اند: ((لولا ان الله عزوجل خلق اميرالمؤ منين ، لم يكن لفاطمة كفو على وجه الارض ، آدم فمن دونه )) ((اگر خداى عزوجل اميرالمؤ منين (ع ) را نمى آفريد، از اولين و آخرين فاطمه (ع ) را بر روى زمين نظير و همتائى وجود نداشت ))
على (ع ) و فاطمه (ع )، هر دو صاحب ولايت ، هر دو داراى مقام عصمت و طهارت و هر دو از اركان توحيد و ايمانند.
امام ششم به عبارت ديگرى مى فرمايد: ((لولا ان اميرالمؤ منين تزوجها لما كان لها كفو الى يوم القيامه على وجه الارض ، ادم فمن دونه ))
تشخيص ((ركن بودن )) و يا ((كفو وهمتا بودن )) بشرى با بشر ديگر، مطلبى است كه فهم انسان از درك آن عاجز و ناتوان است و تنها خداى تعالى (والله يعلم ما خلق ) كه از ضمائر مخلوقات خويش آگاه است ، مى داند و مى تواند معين كند چه كسى كفو و نظير و همانند كيست ، و همتاى هر موجودى در عالم كدام است .
لذا، اختيار فاطمه عليهاالسلام براى همسرى على عليه السلام ، يك انتخاب الهى است ، خداى تعالى خود براى زهراعليها سلام زوجى را كه كفو و همتاى اوست بر مى گزيند و در اين عقد آسمانى ، خود خطبه مى خواند، و شهود اين ازدواج مقدس ، پيامبر اكرم (ص ) جبرئيل و فرشتگان هستند، و بايد اين چنين باشد، زيرا جز خداى خالق يكتا چه كسى مى داند كفو و همانند زهرا(ع ) كيست ، زهرائى كه همتا ندارد و هيچ بشرى (جز على (ع )) شبيه و نظير او نيست .
در نتيجه همين جهل و نادانى و ناتوانى بشر در شناخت مقام شامخ زهرا عليهاسلام است كه مى بينيم ابوبكر و عمر نيز خواستار ازدواج با فاطمه عليهاسلام مى شوند، و پيامبر اكرم (ص ) در جواب آنان چنين مى فرمايد: فاطمه (ع ) از آن خداست ، و من در اين مورد هيچگونه اختيارى ندارم (الله يعلم ما - خلق )، و تنها خدا كه خالق زهراست مى داند كفو و همسر و زوج شايسته او كيست ، و من و دخترم اگر چه صاحب مقام ولايتيم ، ولى خدا تعالى بر من و او ولايت دارد و انتخاب و تعيين همسر فاطمه (ع ) امرى است خدائى .
موضوع هشتم
اشتراك حضرت صديقه سلام الله عليهاست با پدر و همسر و فرزندانش سلام الله عليهم در مجاز بودن استثنائى آنان به ورود و توقف در مسجد اكرم (ص ) در جميع حالاتشان .
مسجد پيامبر اكرم (ص ) نسبت به تمام مساجد امتياز خاص دارد، به اين معنى كه هر شخص جنب و نفساء و حائض مى تواند به هر مسجدى وارد شود و بدون توقف از آنجا عبور كند، ولى هرگز كسى مجاز نيست در حال جنايت و حيض و نفاس از مسجدالنبى (ص ) عبور نمايد و اين حكم على (ع )، فاطمه (ع )، و حسنين (ع ) مستثنى هستند آنان مى توانند در هر حالتى از مسجدالرسول (ص ) عبور كنند، و نه تنها عبور كنند، بلكه در آنجا ازدواج نمايند و يا در حال جنابت در آنجا توقف كنند، و حتى فرزندانشان در آن مكان مقدس و مطهر زاده شوند، و اين امتياز، مطلب بسيار مهم و فوق العاده و شايان دقت و بررسى است .
((حافظ سيوطى )) و ((حافظ نسائى )) از ((ابن عباس )) روايت مى كنند: قال رسول الله صلى الله عليه و آله ((ان موسى سال ربه ان يطهر مسجده لهارون و ذريته و انى سئلت الله ان يطهر للك و لذريتك من بعدك )) حضرت رسول (ص ) به اميرالمؤ منين (ع ) فرمود:
((موسى (ع ) از پروردگار خويش درخواست كرد كه مسجدش را براى هارون و ذريه او پاك و مطهر گرداند و من نيز اين مطلب را براى تو و فرزندانت از خدا خواستار شدم ))
روايت ديگرى به همين مضمون از اميرالمؤ منين (ع ) نقل شده است كه آن حضرت فرمود:
((اخذ رسول الله بيدى فقال ان موسى سال ربه ان يطهر مسجده لهارون و ذريته و انى سئلت الله ان يطهر للك و لذريتك من بعدك ))
اين روايت را ((حافظ بزاز)) - ((حافظ هيثمى ))- ((حافظ سيوطى )) - و ((حلبى )) در سيره حلبيه اش )) نقل كرده اند.
((حافظ بيهقى )) در ((سنن كبرى )) از پيامبر اكرم (ص ) چنين روايت مى كند كه آن حضرت فرمود: ((الا ان مسجدى حرام على كل حائض من النساء و كل جنب من الرجال ، الا على محمد و اهل بيته : على و فاطمة والحسن والحسين (ع )).
((آگاه باشيد، بدرستيكه ورود به مسجد من براى زنان حائض و مردان جنب حرام است مگر براى من و خانواده ام على ، فاطمه ، حسن و حسين و اين روايت را جمعى ديگر از علما نيز نقل كرده اند.
((بخارى )) در ((تاريخ كبيرش )) حديثى از ((عايشه )) نقل ميكند كه پيامبر اكرم (ص ) فرمود: ((لا حل المسجد لحائض و لا لجنب الا لمحمد و آل محمد)) ((ورود به اين مسجد (من ) به زنان حائض و مردان جنب حلال نيست مگر به محمد و آل محمد))
در روايت ديگرى كه جامعتر از احاديث قبلى است ، ((حافظ بيهقى )) مى نويسد كه حضرت رسول (ص ) فرمود: ((الا لا يحل هذا المسجد لجنب و لا لحائض الا الرسول الله (ص ) و على و فاطمه والحسن والحسين (ع )، الا قد بينت لكم الاسماء ان لا تضلوا))
((اى مردم آگاه باشيد كه ورود به اين مسجد (من ) براى اشخاص جنب و حائض حلا نيست مگر به رسول خدا و على و فاطمه وحسن و حسين ، توجه كنيد كه من اكنون يك يك اسامى آنان را ذكر كردم ، تا (بعد از من ) دچار اشتباه و گمراهى نشويد)).
در اينجا نكته مهم اين است كه پيامبر اكرم (ص ) با تعيين اسامى و مشخص نمودن افراد منظور، وگفتن نام پنج تن (ع ) بطور وضوح ، مى خواهند براى همگان كاملا روشن شود كه در اين مورد، مقصود از آل محمد(ص )، چه كسانى هستند، تا همانندشان نزول آيه تطهير عده اى مغرضانه نگويند (چنانكه جمعى از علماء اهل سنت گفته اند) مراد از آل محمد(ص ) زنهاى پيامبرند، و يا مقصود از آل هر مردى ، خانواده اوست كه در خانه اش با هم زندگى مى كنند، و با اين منطق و استدلال درست ، بخواهند براى افرادى يك منقبت از خود بتراشند، و فضائل مسلم آل محمد(ص ) را ناديده انگارند.
((قد بينت لكم الاسماء ان لا تضلوا)) يعنى اى مردم ، خوب توجه كنيد، فقط اين اشخاص كه من نام بردم مشمول اين فضليت هستند، و در اين مورد فريقين (شيعه و سنى ) هم راى و هم عقيده اند.
يك دسته ازعلماء عامه (سنى )، ضمن اينكه تصديق مى كنند در حكم مسجد النبى فقط پنج تن عليهم السلام استثناء شده اند، ولى مى گويند چون على (ع ) در خانه اش به مسجد پيامبر(ص ) باز مى شد، لذا در هر حالتى اجازه عبور از آن مسجد را داشته است .
جواب مسئله اين است كه اولا حق (اجتياز) عبور از مسجد را جايز مى داند، آنهم نه براى مسجد النبى (ع )، و نه اينكه ساكن شدن و يا جنب و حائض شدن در آنجا را .
ثانيا در خانه عده اى از اصحاب پيغمبر همانند خانه على (ع ) به مسجد النبى باز مى شد و اگر استدلال مذكور درست مى بود بايستى به آنها هم حق (اجتياز) عبور از مسجد داده مى شد، در صورتيكه مى بينيم ، پيامبر اكرم (ص ) دستور فرمود: تمام درهائى كه به مسجد باز مى شود بايد مسدود گردد و ورود و خروج همه افراد به خانه ها، بايد خارج از محوطه مسجد انجام پذيرد، مگر على (ع ) و اولاد على (ع ).
پس از ابلاغ اين فرمان الهى ، غوغائى برپا شد و عده اى بخدمت رسول خدا(ص ) آمدند و تقاضا مى كردند راهى بسوى مسجد داشته باشند. حتى جناب عباس عموى پيغمبر به آن حضرت عرض كرد: من حاضرم در خانه ام را ببندم ، ولى خواهش مى كنم ، اجازه دهيد دريچه اى بسوى مسجد داشته باشم ، ولى رسول اكرم (ص ) فرمود: اختيار بسته يا باز بودن در خانه ها بسوى مسجد، بدست من نيست ، و من از جانب خدا مامور ابلاغ اين حكم هستم و هرگز اجازه نمى دهم كه حتى يك دريچه بجانب مسجد باز باشد، و اين فضيلت مخصوص است به على (ع ) و خانواده او.
جمعى از دانشمندان اهل سنت كه قائل به اين خصوصيت هستند، چنين اظهار نظر مى كنند: علت اين كه على (ع ) و خانواده او مجازند از مسجد النبى در هر حالتى عبور، توقف و يا سكونت كنند و از ساير مردم استثناء شده اند، اين است كه شرايط اجراى حكم در آنان موجود نيست ، زيرا آنان پاك و مطهرند، نه جنب مى شوند و نه حائض و نفساء و از اين جهت است كه فاطمه سلام الله عليها را طاهره مطهره ناميده اند، و اين مطلب را از احاديثى كه از پيامبر اكرم (ص ) وارد شده ، استنباط كرده اند.
((قرغانى )) در ((اخبار الدول )) از ((عايشه )) چنين روايت مى كند: ((اذا اقبلت فاطمه كانت مشيتها مشية رسول الله ، و كانت لا تحيض قط، لانهاخلقت من تفاحة الجنة ))
((راه رفتن فاطمه (ع ) همانند مشى رسول خدا(ص ) بود، او هيچگاه مثل زنان ديگر ناپاكى ماهانه نداشت ، و اين پاكيزگى از سيبى است بهشتى كه مايه خلقت زهرا(ع ) بوده است )).
اين همان سيب بهشتى است كه خداى تعالى در شب معراج به حضرت محمد(ص ) هديه فرمود، و از آن نطفه مطهر فاطمه (ع ) منعقد گرديد. پيامبر اكرم (ص ) همواره سينه و دست و چهره زهرا(ع ) را مى بوسيد و مى بوئيد، و مى فرمود: ((يا فاطمه (ع ) هرگاه من مشتقاق بهشت مى شوم ، از تو بوى بهشت را استشمام مى كنم ، و عطر سيب بهشتى از تو بر مشامم مى رسد))
((عايشه )) كه خود، اين فرمايشات حضرت را شنيده است ، چنين استنباط و اجتهاد مى نمايد كه مطهر بودن فاطمه عليها سلام از ناپاكيهاى ماهانه زنانه ، به سبب آن سيب بهشتى است كه خمير مايه خلقت اوست ، و از حق نمى توان گذشت كه اجتهاد آن مخدره در اينجا صحيح بوده است .
((عايشه )) سخنش را چنين ادامه مى دهد: ((ولقد وضعت الحسن بعد العصر، و طهرت من نفاسها فاغتسلت وصلت المغرب و لذالك سميت الزهراء))
((هنگامى كه حسن بن على (ع ) از فاطمه (ع ) تولد يافت ، در همان ساعت زهرا(ع ) از نفاس پاك شد، غسل كرد، و نماز مغربش را بجا آورد، و بدين جهت است كه او را ((زهرا))ناميده اند.))
بلى ، هرگز معقول نيست كه همانند زنان ديگر، ناپاكى حيض و نفاس فاطمه عليها - سلام را از عبادت باز دارد، اومحبوبه خداست ، و بايد هميشه در حال حضور بوده ، و درگاه الهى ، حتى يك ساعت از وجود زهرا(ع ) نبايد خالى باشد.
((وقالت ام سلمة : ولدت فاطمة بالحسن فلم ارلها دما، فقلت يا رسول الله انى لم ارلها دما فى حيض ولا نفاس ، فقال صلى الله عليه و اله اما علمت ان ابنتى طاهرة مطهره لا يرى لها دم فى طمث ولا ولادة )) .
((ام سلمه مى فرمايد: بعد از اينكه حسن عليه السلام از فاطمه سلام الله عليها متولد گرديد، هيچگونه آثار حيض و نفاس در او مشاهده نكردم ، و موضوع را از پيامبر اكرم (ص ) سؤ ال كردم ، آن حضرت فرمود: مگر نمى دانى كه دخترم فاطمه (ع ) پاك و پاكيزه است ، و ناپاكى حيض و نفاس از او دور است .
اين حديث را ((حافظ محب الدين طبرى )) در ((ذخائر العقبى )) روايت كرده است .
((انس ابن مالك )) از مادرش چنين نقل مى كند: ((قالت مارايت فاطمه (ع ) دما فى حيض ولا نفاس )) ((من هرگز ناپاكى حيض و نفاس معمول زنانه را در فاطمه عليها سلام مشاهده نكردم ))
اميرالمؤ منين سلام الله عليه مى فرمايد: ((سئل رسول الله (ص ) ما البتول ؟ فانا سمعناك يا رسول الله تقول ان مريم بتول و فاطمه بتول ، فقال صلى الله عليه و اله : البتول ، التى لم ترحمره قط، اى لم تحض ، و ان الحيض مكروه فى بنات الانبياء))
((از پيامبر اكرم (ص ) سؤ ال شد، معناى بتول چيست ، اينكه از شما شنيده ايم كه مريم (ع ) و فاطمه (ع ) بتول بوده اند؟ رسول خدا(ص ) در جواب فرمود: ((بتول )) آن زنى را مى گويند كه هرگز آثار حيض و نفاس معمول زنانه در او مشاهده نشود، زيرا حالت حيض شدن در دختر پيغمبران مكروه مى باشد.
لغت ((بتل )) در زبان عرب معنى ((انقطاع )) را ميدهد، و در وجه تسميه حضرت صديقه سلام الله عليها بنام ((بتول )) علماى عامه (سنى ) احاديث مختلف يا مطالب گوناگون نقل كرده اند، از جمله ((ابن اثير)) چنين روايت مى كند: ((سميت فاطمه بالبتول : ((لانقطاعها نساء زمانها فضلا و دينا و حسبا))
((فاطمه عليهاسلام را به سبب انقطاع او از زنان ديگر ((بتول )) گفته اند، مقام او در فضل و شرف و حب و نسب و عوالم دينى از جمله بانوان عالم جدا و متمايز است ))
و در حديث ديگر مى نويسد: ((و قيل لانقطاعها عن الدنيا اى الله )) ((بتول آن كسى است كه دل از دنيا گسسته و به خدا دلبسته باشد)).
روايت شده است كه حضرت رسول اكرم (ص ) فرمود: ((يا عايشه (ياحمير) ان فاطمه ليست كنساء الادميين لا تعتل كما تعتلين )) ((اى عايشه ، بدرستيكه فاطمه عليهاسلام همانند ساير زنان نيست و هرگز آثار حيض و نفاس در او ظاهر نمى شود))
((قال عبيد الهروى فى الغريبين سميت فاطمة بتولا لانها بتلت عن النظير)) ((عبيد هروى )) در كتاب ((الغربين )) مى نويسد، فاطمه را از اين جهت بتول مى گويند كه منقطع النظير است ، بى مثل و مانند و بى همتاست .
حضرت باقر سلام الله عليه مى فرمايد: ((انما سميت فاطمه بنت محمد ((الطاهرة )) لطهارتها من كل دنس و طهارتها من كل رفث ، و ما رات قط يوما حمرة ولا نفاسا))
((به اين جهت فاطمه دختر پيامبر اكرم به (طاهره ) موسوم شده است كه خدا او را از جميع ناپاكيها و آلودگيها پاك و منزه گردانيده است و حتى يك روز آثار حيض و نفاس در او ديده نشده است ))
جمعى از دانشمندان از مطالب فوق چنين نتيجه گرفته اند كه همين پاك و منزه بودن فاطمه عليهاسلام علت مجاز بودن اوست (در همه حالات ) در نشستن و برخاستن ، خوابيدن و سكونت كردن در مسجد النبى .
((جساس )) فقيه بسيار بزرگوار كه يكى از بزرگان علماى حنفى در قرن سوم است در كتاب آيات الاحكام خودش چنين مى فرمايد: مجاز بودن پيامبر اكرم (ص )، على ابن ابيطالب (ع )، فاطمه (ع )، و حسنين (ع ) ((در جميع حالاتشان )) به ورود، نشستن ، خوابيدن ، و سكونت داشتن در مسجد النبى به سبب آيه تطهير است كه درشان آنان نازل شده است ، و در نتيجه نه تنها آغوش مسجد النبى ، بلكه تمام مساجد، هميشه و در هر حال ، بروى آن موجودات مقدس باز است .
پنج تن عليهم السلام كه از جميع آلودگيها و ناپاكيها منزه و پاكيزه اند مساجد همانند خانه هاى آنهايند، و خداى تعالى وجود مقدسشان را در احكام مسجد استثناء كرده است و به پيامبرش دستور داده است كه اين موضوع را به اطلاع امتش برساند، و اسامى يك يك آنان را اعلام نمايد، و هرگز كسى به هيچ بهانه اى نمى تواند به جمع آنان (در اين مورد) ملحق گردد.
ادامه دارد.................
+ نوشته شده در چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰ ساعت 12:2 توسط غلامرضا شهریاری
|