اشک نامه یاس
برخی مصائب حضرت زهرا (علیهاالسلام) از زبان پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله)
 محمّد سهلانی

مقدمه:

آنچه مسلّم است این که حضرت زهرا (علیهاالسلام) دارای شخصیتی ممتاز در بین تمامی زنان عالم است و این جایگاه به بهترین نحو نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پاس داشته شده و تنها کسی که این مقام را به بهترین حالت برای همگان معرفی و ترسیم کرد پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) می باشد.

در اثبات این مدعا همین بس که برترین و بزرگ ترین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به او لقب «امّ ابیها» داد. در این مقاله مصائب این بانوی بزرگ عالم از زبان پیامبر آخر الزمان به تصویر کشیده است. امید که مورد استفاده خوانندگان محترم نشریه قرار گیرد.

اشک حسرت

ضایعه دردناک شهادت حضرت زهرا (علیهاالسلام) دل هر انسان آزاده ای را می آزارد، چه رسد به آن که گوینده پیامبر خدا و شنونده حضرت علی (علیه السلام) باشد. از حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «روزی با فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودیم که آن حضرت رو به ما کرد و شروع به گریستن نمود. گفتم: یا رسول اللّه! گریه شما برای چیست؟

فرمود: از کتک خوردن تو و سیلی خوردن فاطمه (علیهاالسلام) گریه می کنم.

اشک غربت

غربت حضرت (علیهاالسلام) از آنجا آشکار می شود که خود پروردگار متعال مصائب او را با پیامبرش در میان می گذارد. خداوند به پیامبر خویش فرمود: امّا دخترت، بر او ستم روا خواهد شد و از حقّش محروم می گردد و آنچه را که تو به او اعطا نموده ای به زور از وی گرفته می شود و او را در حالی که باردار است مضروب خواهند ساخت و به قصد پایمال کردن حرمتش وارد خانه اش می شوند. پس [بر اثر ضربات وارده[ فرزندی که در رَحِم دارد، سقط می گردد و دخترت از آن ضربات خواهد مُرد. پیامبر عرض می کند: «اِنّا لِلّه وَ انّا اِلَیهِ راجِعون»؛ پروردگارا! پذیرفتم و تسلیم تو می باشم و توفیق صبر از جانب توست.

اشک دردمندی

پیامبر (صلی الله علیه و آله) به اذن خداوند، دانای غیب بود و با اجازه پروردگار می توانست از آینده و اخبار غیبی آن مطلع گردد. فاطمه پاره تن او بود و سختی و مشقّت فاطمه برایش دشوارترین امر به شمار می رفت، به گونه ای که نمی توانست کوچک ترین سختی او را نادیده بگیرد و از کنار آن به سادگی بگذرد.

نوشته اند که روزی امام حسن و امام حسین و حضرت فاطمه و علی (علیهم السلام) یکی پس از دیگری خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسیدند؛ نگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) که به هر یک می افتاد می گریست. اطرافیان و یاران علّت این امر را جویا شدند، آن حضرت فرمود:

سوگند خدایی را که بر تمام خلق پیامبرم گردانید، من و این چهار تن عزیزترین مخلوقات نزد خداییم و من هیچ کس را جز اینها دوست نمی دارم؛ اما علی بن ابی طالب (علیه السلام)، او برادر من، و عهده دار امر ولایت و خلافت پس از من می باشد، او پرچمدار من در دنیا و آخرت می باشد. هنگامی که او را دیدم به گریه افتادم؛ چرا که می دیدم امّت من با او به مقابله خواهند پرداخت و او را از جایگاه من که خداوند به وی اختصاص داده کنار می زنند.

اما دخترم فاطمه (علیهاالسلام) سرور زنان عالم از پیشینیان و آیندگان است؛ او پاره تن من، روشنی دیده من و میوه قلب من است. او روح میان دو پهلوی من و حوریه ای است در سیمای انسان. هنگامی که در برابر پروردگار و در محراب عبادت می ایستد نور او برای فرشتگان آسمان چنان می درخشد که ستارگان برای اهل زمین پرتو می افکنند. خداوند به عبادت او مباهات کرده و می فرماید: «ای ملائکه من! بنده ام فاطمه را ببینید چگونه در برابر من ایستاده و از خوف من شانه هایش به لرزه افتاده و با تمام وجود به عبادت من روی آورده است؛ گواه باشید که شیعیان او را از آتش ایمن گردانیدم».

هنگامی که چشمانم به او افتاد، بد رفتاری ها که پس از من با او خواهد شد در نظرم آمد؛ گویی می بینم که ذلت و خواری در خانه اش راه یافته و مردم حرمت او را نگاه نداشته و حقش را برده اند و از میدانی که حقّ اوست محرومش ساخته اند و پهلویش را شکسته و طفلی را که در شکم دارد می کشند و او فریاد «یا محمّداه» بر می کشد، لیکن کسی او را اجابت نمی کند و هر چند یاری می طلبد، به فریادش نمی رسند. پس از من پیوسته غمناک و گریان خواهد بود.

گاه بر قطع شدن وحی الهی از خانه خود می گرید و گاه از فراق من می نالد. چون شب فرا رسد وحشت سراپای وجودش را فرا گیرد؛ زیرا زمزمه قرآن در عبادت شب هایم را نمی شنود. او پس از آن همه عزّت و سربلندی خود را در مذلّت می یابد؛ از این رو خداوند فرشتگان را برای انس با او مأمور می سازد و آن ها آن گونه که با مریم به سخن می پرداختند به صحبت با فاطمه (علیهاالسلام) می نشینند و می گویند: «ای فاطمه! خداوند تو را برگزید و پاک و پاکیزه قرار داد و تو را از میان زنان جهان گلچین ساخت و برتری بخشید. ای فاطمه! به عبادت پروردگارت مشغول باش، سجده کن و رکوع به جای آور همراه با رکوع کنندگان.»

پس آن گاه مریضی او شروع گردد و به بستر بیماری افتد، خداوند مریم دختر عمران را برای پرستاری و انس او نزد وی می فرستد. پس فاطمه (علیهاالسلام) می گوید: پروردگارا! از زندگی به ستوه آمده ام و از مردم دنیا ملول گردیدم، مرا به پدرم ملحق ساز. خداوند نیز [دعای حضرت را قبول خواهد نمود [و او را به من ملحق می کند. از خاندان من او اولین کسی است که نزد من خواهد آمد؛ در حالی که اندوهگین و غمناک از حق غصب شده خویش است و به شهادت خواهد رسید و بر من وارد خواهد شد. من هنگام مشاهده این حالت به درگاه خداوند عرض خواهم نمود! خداوندا! لعنت نما کسی را که بر فاطمه ستم نماید و مجازات کن کسی را که حقش برباید و خوار و ذلیل ساز کسی را که او را خوار کند و در دوزخ جاویدان گردان. آنگاه فرشتگان آمین خواهند گفت.

اشک افسوس

از جمله مواردی که در مورد حضرت زهرا (علیهاالسلام) مشهور است سخت کوشی ایشان در امور منزل داری بوده است. روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وارد خانه حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) شد، دید که آن حضرت در حالی که عبای خشنی از جنس پشم شتر بر تن داشت با دست مبارک خود آسیاب را می گرداند. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) با مشاهده این صحنه، گریه کرد و فرمود: «ای فاطمه! تلخی دنیا را برای دست یافتن به نعمت های آخرت برگزین». در این هنگام خداوند این دو آیه را فرو فرستاد که: «و للآخرة خیرٌ لَکَ مِن الاولی ولسوفَ یُعطیکَ رَبُّکَ فَتَرضی» (سوره ضحی (93) آیه 4 و 5)

اشک بر درده

چه دشوار است آن که انسان ببیند خاری به پای محبوبش می نشیند، حاضر است جان دهد ولی خاری در پای او نبیند، و اگر ببیند تمام شادی هایش تبدیل به غم خواهد شد. روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در منزل حضرت زهرا (علیهاالسلام) میهمان بود. پس از صرف غذا چون از محفل پدید آمده شاد و خرسند گردید سجده شکری طولانی به جای آورد و سپس گریست. امیر المؤمنین (علیه السلام) از سبب گریه سؤال نمود، در جواب چنین فرمود: جبرئیل بر من نازل شد و از آینده شما این گونه خبر داد: «اولین کسی که از اهل بیت به تو ملحق می شود، دخترت خواهد بود؛ پس از آن که بر او ستم شده و حقش را از او گرفته اند و از ارث تو محرومش می سازند؛ پهلوی او را می شکنند و بر شوهرش ظلم می کنند.

اشک وداع

خداحافظی و وداع همواره با غم همراه است، غم جانکاه با اشک؛ و اینک این رسول خداست که در وداع فاطمه خویش می گرید.

ابن عباس می گوید پیامبر (صلی الله علیه و آله) در لحظات آخر عمر شریف خویش چنان می گریست که محاسن مبارکش تر شده بود، تا حدی که اطرافیان را مضطرب ساخته و از ایشان پرسیدند: چرا گریه می کنید؟! فرمود: «ابکی لِذُریّتی و ما تصنعُ بهم شرارُ اُمّتی من بعدی، کَاَنّی بفاطمةَ بِنتی و قد ظلمتْ بعدی و هِی تنادی یا ابتاه! فلا یُعینها احدٌ من اُمّتی».

«گریه ام به خاطر رفتار زشت تبهکاران است پس از من با خاندانم می باشد؛ گویی می بینم دخترم فاطمه را که بر او ستم شده و هر چه فریاد می کند پدر! پدر! کسی از امّت او را یاری نمی کند.»

همچنین ابوذر غفاری روایت کرده است: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) فرمود: «تو نخستین کسی هستی که به من ملحق می گردی، و این در حالی است که به تو ظلم و ستم شده و حقّت را غصب کرده اند، به زودی بعد از من کینه و دشمنی هایی که از نفاق نشأت گرفته، ظاهر می شود و لباس دین کهنه می گردد.

در روایتی دیگر نیز پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود: برادر! قریش به کمک یکدیگر به مخالفت تو برخاسته و برای دشمنی با تو دست به دست هم خواهند داد. سپس به حضرت زهرا (علیهاالسلام) رو کرده فرمود: تو سرور زنان بهشت می باشی، پس از من بر تو ستم کرده و تو را به خشم خواهند آورد و استخوان پهلوی تو را خواهند شکست. نفرین خدا بر قاتل تو! نفرین خدا بر کسی که فرمان بدین کار دهد! و بر آن ها که بدان راضی شوند و یا آنها را یاری دهند و بر کسانی که بر شوهر و فرزندان تو جفا کنند.

اشک بر اشک

شنیدن این گونه سخنان و اخبار ناگوار از زبان پدری چون محمّد (صلی الله علیه و آله) بر فاطمه (علیهاالسلام) بسیار گران بود و ایشان از شنیدن آن فریاد می کشید و گریه می کرد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از گریه او به گریه افتاده فرمود: دخترم گریه نکن فرشتگان همنشین تو، جبرائیل و میکائیل و اسرافیل - که صاحب سِرّ خداست - از گریه تو به گریه افتاده اند. دخترم گریه نکن، آسمان ها و زمین را به گریه انداخته ای.

دخترم! پس از من بر تو ستم می کنند و خوار و ضعیفت می شمارند؛ هر کس تو را بیازارد مرا آزرده است، هر کس تو را خشمگین کند، مرا به خشم آورده است، شادی تو شادی من و نیکی با تو، نیکی با من و جفا در حقّ تو، جفای بر من و پیوند با تو، پیوستن با من و جدا شدن از تو، بریدن از مَن و انصاف با تو انصاف با من و ستم بر تو، ظلم بر من است؛ زیرا تو از منی و من از تو ام؛ تو پاره تن من و روح میان دو پهلوی من هستی.

سپس فرمود: «از آن گروه از امّتم که برتو ستم می کنند نزد خداوند شکایت می کنم». امیر مؤمنان که نظاره گر این سخنان بود خود را به دامان پیامبر انداخته و عرضه داشت: آه! از وحشتی که پس از شما برای من و دختر و فرزندانتان روی خواهد داد؛ پدر و مادرم به فدایت. آه! که پس از تو اندوهم به طول خواهد انجامید.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) در ادامه به علی (علیه السلام) فرمود: هرگاه وصیت های مرا به انجام رساندی و مرا به خاک سپردی، خلوت خانه برگزین... و بر مصیبت هایی که برای تو و فاطمه رخ خواهد داد صبر کن تا نزد من آیید.

اشک امانت

امانت و امانت داری از موضوعات مهمّ اسلام است و دقت در امانت داری نیز بسیار سفارش شده است. فاطمه گوهری است که به امانت به دست علی (علیه السلام) سپرده شد. هنگامی که نفس های پیامبر (صلی الله علیه و آله) به شمارش افتاده بود و ایشان آخرین لحظات زندگی را پشت سر می گذارند، حضرت علی (علیه السلام) و فاطمه (علیهاالسلام) را صدا کرد و فرمود جلوتر بیایند. دست زهرا (علیهاالسلام) را بر سینه چسبانید و با دست دیگر دست علی (علیه السلام) را گرفت و هر چه خواست سخنی بگوید، گریه او را مهلت نداد و همه به گریه افتادند.

حضرت زهرا (علیهاالسلام) عرض کرد: یا رسول اللّه! با این گریه ها قلبم را پاره کردی و جگرم را آتش زدی... پس از تو فرزندانم که را دارند؟ و در ذلّتی که برای من و برادرت علی (علیه السلام) روی می دهد چه کسی را خواهیم داشت؟ پس آنگاه با گریه بر روی پدر افتاد و آن حضرت را می بوسید.

آن گاه همگی صورت بر بدن پاک پیامبر نهادند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) سر را بلند کرد و دست فاطمه (علیهاالسلام) و علی (علیه السلام) را در دست هم نهاد و فرمود: ای اباالحسن! این امانت خدا و پیامبر او محمّد نزد توست؛ برای خدا و برای من در پاسداری از او کوشا باش! هر چند می دانم از او نگه داری خواهی کرد. یا علی! به خدا سوگند این سرور زنان بهشت از اولین و آخرین است. به خدا سوگند این مریم کبری است... یا علی! هر آنچه فاطمه امر کند به انجام رسان! جبرئیل دستوراتی آورده که من به او گفته ام. یا علی! بدان هر کسی که فاطمه از او خشنود باشد، من و خدای من و فرشتگان از او راضی خواهند بود.

یا علی! وای بر کسی که به او ظلم کند!

وای بر کسی که حق او را غصب نماید!

وای بر کسی که حرمت او بدرد!

وای بر کسی که درب خانه او را به آتش کشد!

وای بر کسی که خلیل او (امیر المؤمنین (علیه السلام)) را بیازارد!

وای بر کسی که با او بستیزد!

پروردگارا! من از آن ها بیزارم، آن ها نیز از من بیزارند. آن گاه پیامبر یک یک آنها را نام برد.

پی نوشت ها:

1. صدوق، امالی، ص 118؛ بحارالانوار؛ ج 28، ص 51.

2. تأویل الآیات، ص 838.

3. جوینی شافعی، فرائد السّمتین، ج 2، ص 35.

4. تأویل الآیات الظاهرة، ج 2 ص 51؛ مجلسی، حیوة القلوب، ص 51.

5. بحارالانوار، ج 101، ص 44.

6. شیخ طوسی، امالی، ج 1، ص 191.

7. اثبات الهداة، ج 2، ترجمه عباس عزیزی.

8. کتاب سلیم، ج 2، ص 907.

9. مصباح الانوار، ص 271.

10. خصائص الائمة، ص 73.

11. مصباح الانوار، ص 267.
شمیم یاس   شماره 51